مقدمه

متاسفانه قبل از ورود اسلام در ایران نه نام دانشمندی و نه نام کتابی ثبت نشده است اما بعد از اسلام نهضت شکوفایی دانش و علم در ایران نضج میگیرد ودانشمندان بزرگ که امروز موجب افتخار جهان هستند در ایران بعد از اسلام بوجود می ایند نه تنها در تحولات علمی بلکه در زمینه هنرهای دیگر بخصوص ادبیات و شعر هم برای نخستین بار در ایران شکل میگیرد و دچار تحول ودگرگونی میشود مطالب این وبلاگ گرد آوری شده از منابع گوناگون است


۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

حكيم عمر خيام نيشابوري




در کـــارگــه کـــوزه گری رفـــــتم دوش دیــــدم دو هـــزار کـــوزه گویا و خموش ناگاه یکـــی کوزه بـــر آورد خـــــــروش کــو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش امام غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری یکی از حکما و ریاضی دانان و شاعران بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است. سال ولادت او دقیقاً مشخص نیست. او در شهر نیشابور به دنیا آمد. به این علت به او خیام می گفتند که پدرش به شغل خیمه دوزی مشغول بوده است. او از بزرگترین دانشمندان عصر خود به حساب می آمد و دارای هوشی فوق العاده بوده و حافظه ای نیرومند و قوی داشت. در دوران جوانی خود به فراگیری علم و دانش پرداخته به طوری که در فلسفه، نجوم و ریاضی به مقامات بلندی رسید و در علم طب نیز مهارت داشته به طوری که گفته شده او سلطان سنجر را که در زمان کودکی به مرض آبله گرفتار شده بود معالجه کرد. او به دو زبان فارسی و عربی نیز شعر می سرود و در علوم مختلف کتابهای با ارزشی نوشته است. خیام در زمان خود دارای مقام و شهرت بوده است و معاصران او همه وی را به لقبهای بزرگی مانند امام، فیلسوف و حجة الحق ستوده اند. او در زمان دولت سلجوقیان زندگی می کرد که قلمرو حکومت آنان از خراسان گرفته تا کرمان، ری، آذربایجان و کشورهای روم، عراق و یمن و فارس را شامل می شد. شهرت او گرچه بیشتر به شاعری است اما در واقع خیام فیلسوف و ریاضی دانی بود که به آثار ابوعلی سیناپرداخت و یکی از خطبه های معروف او را در باب یکتایی خداوند به فارسی ترجمه کرد. اولین اشاره ای که به شعر خیام شده، صدسال پس از مرگ اوست. نوشته اند:که خیام را به تدریس و نوشتن کتاب رغبت چندانی نبود. شاید به دلیل آنکه شاگردان هوشمند برگزیده ای پیرامون خود نمی یافت و چه بسا از آن جهت که اوضاع روزگار خود را، که مقارن حکومت سلجوقیان و مخالفت شدید با فلسفه و زمان رونق بازار بحث ها و جدل های فقیهان و ظاهربینان بود، شایسته ابراز اندیشه های آزاد و بلند نمی دید. با این همه، از او نوشته های بسیار برجای مانده که در قرون وسطی به لاتین ترجمه شد و مورد توجه اروپائیان قرار گرفت. رساله وی در جبر و مقابله و رساله ای دیگر، که در آن به طرح و پاسخگویی به مشکلات هندسه اقلیدس پرداخته، از جمله مشهورترین آثار ریاضی اوست. خیام منجم بود و تقویم امروز ایرانی، حاصل محاسباتی است که او و عده ای از دانشمندانی دیگر، در زمان جلال الدین ملک شاه سلجوقی انجام دادند و به نام وی تقویم جلالی خوانده می شود. خیام در باب چگونگی محاسبات نجومی خود رساله ای نیز نوشته است. وی علاوه بر ریاضی و نجوم، متبحر در فلسفه، تاریخ جهان،زبانشناسی و فقه نیز بود. علوم و فلسفه یونان را تدریس می کرد و دانشجویان را به ورزش جسمانی و پرورش نفس تشویق می کرد. از همین رو، بسیاری از صوفیان و عارفان زمان، او را به خود نزدیک می یافته اند. اشعار خیام بیشتر به زبان پارسی و تازی هستند مضمون عمده رباعیات خیام شک و حیرت، توجه به مرگ و فنا و تذکر در مورد مغتنم شمردن عمر آدمی است. سرانجام شاعر بزرگ در سال 517 ﻫ . ق در شهر نیشابور دارفانی را وداع گفت.
آنچه که از آثار خیام وجود دارد یا تاریخ نویسان وجود آنها را ذکر کرده اند رساله ها و مقالاتی است که او در علوم مختلف نوشته است که عبارتند از: 1- رساله ای در جبر و مقابله 2- رساله ای در شرح اصول اقلیدس 3- زیج ملکشاهی یا زیج جلالی 4- رساله ای در طبیعیات 5- رساله در وجود 6- رساله فلسفی که در آن از حکمت الهی در آفرینش عالم و تکالیف مردم و عبادات بحث می کند. 7- رساله ای در اختلاف فصول و اقالیم 8- نوروز نامه که درباره رسوم و اعیاد ایرانیان به ویژه تاریخ و آداب ایرانیان در روز عید نوروز است. 9- دیوان رباعیات 10_ رساله فی براهین الجبر و المقابله 11_ رساله تکلیف 12-رساله ای در شرح مشکلات کتاب مصادرات اقلیدس 13_رساله روضه القلوب 14_رساله ضیاء العلی 15_رساله میزان الحکمه 16_رساله ای در صورت و تضاد 17_ترجمه خطبه ابن سینا 18_رساله مشکلات ایجاب 11_رساله ای در بیان زیگ ملک شاهی 12_رساله نضام الملک در بیان حکومت 13_رساله لوازم الا کمنه 14_اشعار عربی خیام 15_عیون الحکمه 16_رساله معراجیه 17_رساله در علم کلیات 20_رساله در تحقیق معنی وجود 21_رساله ای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب

محمد ابن زکریا رازی

زندگینامه زکریای رازی


زندگینامه زکریا رازی , بیوگرافی زکریا رازی

نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیه‌اش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتاب‌هایشان او را محمد بن زکریای رازی خوانده‌اند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نام‌های رازس Rhazes و رازی Al-Razi در کتاب‌های خود یاد کرده‌اند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی‌ و جوانی‌اش دراین شهر گذشت .

نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیه‌اش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتاب‌هایشان او را محمد بن زکریای رازی خوانده‌اند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نام‌های رازس Rhazes و رازی Al-Razi در کتاب‌های خود یاد کرده‌اند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی‌ و جوانی‌اش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود می‌نواخته و گاهی شعر می‌سروده ‌است. بعدها به کار زرگری مشغول شد و پس از آن به کیمیاگری روی آورد، وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آن‌که در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیز بو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. . در کتاب‌های مورخان اسلامی آمده‌است که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموخته‌است، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بوده‌است و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آن‌جا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان معتضدی را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی به ری بازگشت و عهده‌دار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایت‌های مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه می‌داند.

رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفه ارسطویی‌- افلاطونی بود، پیروی نمی‌کرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه هم‌ عصر و پس از خود قرار گرفت. هم‌چنین عقایدی که درباره ادیان ابراز داشت سبب شد موجب تکفیر اهل مذهب واقع شود و از این‌ رو بیشتر آثار وی در این زمینه از بین رفته‌است. رازی را می‌توان برجسته‌ترین چهره خردگرایی و تجربه‌گرایی در فرهنگ ایرانی‌ و اسلامی‌ نامید. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم می‌خورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمی‌شد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار می‌داد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان می‌دارد و این را حق خود می‌داند که نظرات دیگران را تغییر دهد و یا تکمیل کند. از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشته‌های مخالفان آمده‌است. در نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است اما تنها راه نجات، عقل و فلسفه‌است و روان‌ها از تیرگی این عالم پاک نمی‌شود و نفس‌ها از این رنج رها نمی‌شوند مگر از طریق فلسفه... در فلسفه اخلاق رازی مساله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد. از دید وی لذت امری وجودی نیست، یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی به‌ وسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر کند و سبب خلاص شدن از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود، ایجاد لذت می‌کند. رازی فلسفه را چنین‌ تعریف می‌کند که چون «فلسفه تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی» و چون آفریدگار بزرگ در نهایت علم و عدل و رحمت است پس نزدیکترین کسان به خالق، داناترین و عادل‌ترین و رحیم‌ترین ایشان است. رازی با وجود آن‌که به خدا و ماوراء الطبیعه اعتقاد داشت، نبوت و وحی را نفی می‌کرد و ضرورت آن را نمی‌پذیرفت و در دو کتاب «فی‌النبوات‌» و «فی حیل المتنبین» به نفی نبوت پرداخته ‌است. «از تعلیمات او این بود که همه آدمیان سهمی از خرد دارند که بتوانند نظرهای صحیح درباره مطالب عملی و نظری به‌دست آورند، آدمیان برای هدایت شدن به رهبران دینی نیاز ندارند، در حقیقت دین زیان ‌آور است و مسبب کینه و جنگ. نسبت به همه مقامات همه سرزمین‌ها شک داشت.» این تفکرات رازی موجب خشم علمای اسلامی بر علیه او شد و او را ملحد و نادان و غافل خواندند و آثار او را رد کردند.

زندگینامه زکریا رازی , بیوگرافی زکریا رازی

مورخان طب و فلسفه در قدیم به تفاریق استادان رازی را سه تن یاد کرده‌اند:

ابن ربن طبری: زکریا در طب شاگرد وی بوده است. ابوزیذ بلخی: حکیم زکریای رازی در فلسفه شاگرد وی بوده است. ابوالعباس محمد بن نیشابوری: استاد محمد بن زکریا رازی در حکمت مادی (ماترلیسیم) یا گیتی‌شناسی بوده است.

رازی، پزشک و طبیعت شناس بزرگ ایرانی را پدر شیمی یاد کرده‌اند، از آن رو که دانش کیمیایی کهن را به علم شیمی نوین دگرگون ساخت. ابن ندیم از قول رازی گفته است: «روا نباشد که دانش فلسفه را درست دانست و مرد دانشمند را فیلسوف شمرد، اگر دانش کیمیا در وی درست نباشد و آن را نداند.»

رازی مکتب جدیدی در علم کیمیا تأسیس کرده که آن را می‌توان مکتب کیمیای تجربی و علمی نامید. ژولیوس روسکا دانشمند برجسته‌ای که در شناسایی کیمیا (شیمی) رازی به دنیای علم بیشتر سهم و جهد مبذول داشته، رازی را پدر شیمی علمی و بانی مکتب جدیدی در علم دانسته، شایان توجه و اهمیت است که قبلا این لقب را به دانشمند بلند پایه فرانسوی لاوازیه داده بودند. به هر حال آنچه مسلم است تأثیر فرهنگ ایرانی دوران ساسانی در پیشرفت علوم دوران اسلامی و از جمله کیمیاست که در نتیجه موجب پیشرفت علم شیمی امروزه شده است.

در فرآیند دانش کیمیا به علم شیمی توسط رازی، نکته‌ای که از نظر محققان و مورخان علم، ثابت گشته، نگرش «ذره یابی» یا اتمسیتی رازی است. کیمیاگران، قائل به تبدیل عناصر به یکدیگر بوده‌اند و این نگرش موافق با نظریه ارسطویی است که عناصر را تغییرپذیر یعنی قابل تبدیل به یکدیگر می‌داند. لیکن از نظر ذره گرایان عناصر غیر قابل تبدیل به یکدیگرند و نظر رازی هم مبتنی بر تبدیل ناپذیری آنهاست و همین علت کلی در روند تحول کیمیایی کهن به شیمی نوین بوده است. به تعبیر تاریخی زکریا، «کیمیا» ارسطویی بوده است و «شیمی» دموکریتی است. به عبارت دیگر، شیمی علمی رازی، مرهون نگرش ذره‌گرایی است، چنانچه همین نظریه را بیرونی در علم «فیزیک» به کار بست و بسط داد.

در اروپا فرضیه اتمی را «دانیل سرت» در سال 1619 از فلاسفه یونانی گرفت که بعدها «روبرت بویل» آن را در نظریه خود راجع به عنصرها گنجاند. با آنکه نظریه بویل با دیدگاه‌های کیمیاگران قدیم تفاوت آشکار دارد نباید گذشت که از زمان فیلسوفان کهن تا زمان او، تنها رازی قائل به اتمی بودن ماده و بقاء و قدمت آن بوده است و با آن که نظریه رازی با مال بویل و یا نگرش نوین تفاوت دارد، لیکن به نظریات دانشمندان شیمی و فیزیک امروزی نزدیک است.

در شیمی رازی توانست مواد شیمیایی چندی از جمله الکل و اسید سولفوریک (زیت الزاج) و جز این ها را کشف کند. رازی در علوم طبیعی و از جمله فیزیک تبحر داشته است. ابوریحان بیرونی و عمر خیام نیشابوری، بررسی‌ها و پژوهش‌های خود را از جمله در چگال ‌سنجی زر و سیم مرهون دانش «رازی» هستند. رازی در علوم فیزیولوژی و کالبدشکافی، جانورشناسی، گیاه شناسی، کانی‌شناسی، زمین شناسی، هواشناسی و نورشناسی دست داشته است.

«اگر همه می‌توانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند، دنیا همان بهشت موعود می‌شد که همه می‌خواهند.»  رازی

کتاب «محمد زکریای رازی»  نوشته ی محمود نجم آبادی
 کتاب «حکیم رازی»  نوشته ی پرویز اذکائی

خوارزمی





خوارزمی

خوارزمی ابو جعفر محمد بن موسی از دانشمندان بزرگ ریاضی و نجوم می‌باشد از زندگی خوارزمی چندان اطلاع قابل اعتمادی در دست نیست الا اینکه وی در حدود سال 780 میلادی در خوارزم(خیوه کنونی) متولد شد شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات مخصوصا‌ در رشته جبر انجام داده بطوری که هیچ یک از ریاضیدانان قرون وسطی مانند وی در فکر ریاضی تأثیر نداشته‌اند. اجداد خوارزمی احتمالا اهل خوارزم بودند ولی خودش احتمالا از قطر بولی ناحیه‌ای نزدیک بغداد بود. به هنگام خلافت مامون عضو دارالحکمه که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مأمون بود، گردید.
خوارزمی کارهای دیونانتوس را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت خود نیز کتابی در این رشته نوشت. الجبر و المقابله که به مأمون تقدیم شده کتابی است درباره ریاضیات مقدماتی و شاید نخستین کتاب جبری باشد که به عربی نوشته شده است. دانش پژوهان بر سر اینکه چه مقدار از محتوای کتاب از منابع یونانی و هندی و عبری گرفته شده است اختلاف نظر دارند. معمولا در حل معادلات دو عمل معمول است، خوارزمی این دو را تنقیح و تدوین کرد و از این راه به وارد ساختن جبر به مرحله علمی کمک شایانی انجام داد. اثر ریاضی دیگری که چندی پس از جبر نوشته شد، رساله‌ای است مقدماتی در حساب که ارقام هندی (یا به غلط ارقام عربی) در آن بکار رفته بود و نخستین کتابی بود که نظام ارزش مکانی را (که آن نیز از هند بود) به نحوی اصولی و منظم شرح می‌داد.اثر دیگری که به مأمون تقدیم شد زیج السند هند بود، مکه نخستین اثر اختر شناسی عربی است که به صورت کامل بر جای مانده و شکل جداول آن از جداول بطلمیوس تأثیر پذیرفته است. کتاب صورت الارض که اثری است در زمینه جغرافیا اندک زمانی بعد از سال 195 – 196 نوشته شده است و تقریبا فهرست طولها و عرضهای همه شهرهای بزرگ و اماکن را شامل می‌شود این اثر که احتمالاٌ مبتنی بر نقشه جهان نمای مأمون است (که شاید خود خوارزمی هم در تهیه آن کار کرده باشد)، به نوبه خود مبتنی بر جغرافیای بطلمیوسی بود این کتاب از بعضی جهات دقیق‌تر از اثر بطلمیوس بود، خاصه در قلمرو اسلام. تنها اثر دیگری که بر جای مانده است رساله کوتاهی است درباره تقویم یهود. خوارزمی دو کتاب نیز درباره استرلاب نوشت.
اثر دیگری که به مأمون تقدیم شد زیج السند هند بود، مکه نخستین اثر اختر شناسی عربی است که به صورت کامل بر جای مانده و شکل جداول آن از جداول بطلمیوس تأثیر پذیرفته است. کتاب صورت الارض که اثری است در زمینه جغرافیا اندک زمانی بعد از سال 195 – 196 نوشته شده است و تقریبا فهرست طولها و عرضهای همه شهرهای بزرگ و اماکن را شامل می‌شود این اثر که احتمالاٌ مبتنی بر نقشه جهان نمای مأمون است (که شاید خود خوارزمی هم در تهیه آن کار کرده باشد)، به نوبه خود مبتنی بر جغرافیای بطلمیوسی بود این کتاب از بعضی جهات دقیق‌تر از اثر بطلمیوس بود، خاصه در قلمرو اسلام. تنها اثر دیگری که بر جای مانده است رساله کوتاهی است درباره تقویم یهود. خوارزمی دو کتاب نیز درباره استرلاب نوشت.آثار علمی خوارزمی از حیث تعداد کم ولی از نفوذ بی بدیل برخوردارند، زیرا که مدخلی بر علوم یونانی و هندی فراهم آورده‌اند. بخشی از جبر دوبار در قرن ششم / دوازدهم به لاتین ترجمه شد و نفوذی عمده بر جبر قرون وسطایی داشت. رساله خوارزمی درباره ارقام هندی پس از آنکه در قرن دوازدهم به لاتین ترجمه و منتشر شد، بزرگترین تأثیر را بخشید. نام خوارزمی مترادف شد با هر کتابی که درباره حساب جدید نوشته می‌شد (و از اینجا است اصطلاح جدید الگوریتم به معنی قاعده محاسبه کتاب جبر و مقابله خوارزمی که به عنوان الجبرا به لاتین ترجمه گردید باعث شد که همین کلمه در زبانهای اروپایی به معنای جبر بکار رود. نام خوارزمی هم در ترجمه به جای الخوارزمی به صورت الگوریتمی تصنیف گردید و الفاظ آلگوریسم و نظایر آنها در زبانهای اروپایی که به معنی فن محاسبه ارقام یا علامات دیگر است مشتق از آن می‌باشد.ارقام هندی که به غلط ارقام عربی نامیده می‌شود از طریق آثار فیبوناتچی به اروپا وارد گردید. همین ارقام انقلابی در ریاضیات بوجود آورد و هر گونه اعمال محاسباتی را مقدور ساخت. باری کتاب جبر خوارزمی قرنها در اروپا مأخذ و مرجع دانشمندان و محققین بوده و یوهانس هیسپالنسیس و گراردوس کرموننسیس و رابرت چستری در قرن دوازدهم هر یک از آن را به زبان لاتین ترجمه کردند. نفوذ کتاب زیج السند چندان زیاد نبود، اما نخستین اثر از این گونه بود که به صورت ترجمه لاتین به همت آدلاردباثی در قرن دوازدهم به غرب رسید. جداول طلیطلی (تولدویی) یکجا قرار گرفتند و به توسط ژرار کرمونایی در اواخر قرن یازدهم به لاتین ترجمه شدند، از مقبولیت گسترده‌تری در غرب برخوردار شدند و دست کم یکصد سال بسیار متداول بودند. مهمترين كتاب خوارزمي كتاب حساب ‌الجبر و المقابله است. كلمه‌يAlgebra از نام ين كتاب گرفته شده است. البتّه فقط قسمت اوّل ين كتاب به آنچه جبر مي‌ناميم ارتباط دارد. بيد بدانيم كه ين كتاب به شكلي كاربردي و بري حلّ مسائل روزمره‌ي قلمرو اسلام نوشته شده است. خوارزمي در ين كتاب ابتدا اعداد طبيعي را معرّفي مي‌كند و سپس به حلّ معادلات مي‌پردازد. او معادلات خطّي و معادلات مربّعي را بررسي مي‌كند. خوارزمي از نماد استفاده نمي‌كند و مسائل را با كلمات بيان مي‌كند. او معادلات را در شش دسته رده‌بندي مي‌كند. ين رده‌بندي با اجري جبر و مقابله انجام مي‌شود؛ جبر يعني جابجيي جملات بري مثبت بودن همه‌ي ضريب، و مقابله يعني حذف جملات متناظر در دوطرف تساوي. رده بندي خوارزمي به ين صورت بود:
مربّع‌ها مساوي ريشه‌ها
. مربّع‌ها مساوي اعداد.
ريشه‌ها مساوي اعداد.
جمع ريشه‌‌ها و مربّع‌ها مساوي اعداد؛ مثلاً
جمع مربّع‌ها و اعداد مساوي ريشه‌ها؛ مثلاً
جمع ريشه‌ها و اعداد مساوي مربّع‌ها؛ مثلاً ، و ريشه يعني . سپس خوارزمي راه حلّ هريك از شش رده را بيان مي‌كند. او هم از روش هندسي و هم از روش جبري استفاده مي‌كند. او روش جبري خود را چنين بيان مي‌كند:
... مربّعي و ده ريشه برابر سي‌‌ونه واحد اند. پس مسأله در ين نوع معادله ين‌گونه است: چه مربّعي است كه وقتي با ده ريشه‌اش جمع شود مجموع سي‌ونه را مي‌دهد؟ روش حلّ ين نوع معادله ين است كه نصف ريشه‌هي مذكور را بگيريد، در ين مسأله پنج، كه وقتي در خودش ضرب شود بيست‌وپنج مي‌شود، وقتي كه وقتي با سي‌ونه جمع شود شصت‌وچهار را مي‌دهد. ريشه‌ي شصت‌وچهار را مي‌گيريم كه هشت است، و نصف ريشه‌ها را از آن منها مي‌كنيم، كه سه مي‌شود. پس ريشه عدد سه است و مربّع عدد ۹.

از کارهای دیگر خوارزمی تهیه اطلسی از نقشه آسمان و زمین و همچنین اصلاح نقشه‌های جغرافیایی بطلمیوس بود. جغرافیای وی تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا ناشناخته ماند، دیگر از کتب مهم خوارزمی کتاب مفاتیح العلوم است که کتاب مهم و ارزنده‌ای است. خوارزمی در حدود سال 848 میلادی مطابق با 232 هجری قمری در گذشت.

ابو نصر فارابي







ابونصرفارابي


ظهور اسلام و تعالیم روح بخش آن، تحول شگرفی در سیر تفکرات و اندیشه دانشمندانی که در حیطه فلسفه قدم نهاده اند، به وجود آورد.
فیلسوفان اسلامی، با تحقیق و نقد آثار بزرگان فلسفه یونان نظیر ارسطو، نقش به سزایی در پویایی فلسفه داشتند. شاید بتوان بر پایه مستندات تاریخی گفت که فارابی، اولین کسی است که مکتب فلسفی را در جهان اسلام بنا نهاد.
ابو نصر فارابی، فلسفه یونان را نیک می دانست و در مباحث اسلامی، سرآمد همگان بود. او با احاطه بر این مباحث و تلفیق آن با برهان های عقلی، گامی بلند در مباحث معرفتی برداشت. از این رو، مرور زندگی این حکیم شهیر ایرانی، ارج نهادن به مقام شامخ این فیلسوف، و پوییدن راهی است که این حکیم برای ما تصویر کرده است.
ابو نصر فارابی، در حدود سال 257 هجری قمری در شهر فاراب، از شهرهای ترکستان ـ که آن زمان جزء خاک ایران بود ـ دیده به جهان هستی گشود.
او در زادگاه خود به کسب دانش پرداخت. فارابی پیش از آن که خود را وقف تحصیل فلسفه کند، در فاراب به کار قضاوت مشغول بود. سپس به قصد تحصیل و کسب معرفت، به بغداد مهاجرت و از محضر استادان بزرگ آن زمان کسب دانش کرد. فارابی همانند بیش تر فیلسوفان، دوران زندگی خود را به تحصیل، تعلیم و تصنیف کتاب سپری کرد. او در انواع علوم عصر خویش بی همتاست و در هر کدام از آن ها، استاد بود و کتاب می نوشت.
ابو نصر فارابی را «معلم ثانی» نامیده اند؛ چرا که او یکی از مهم ترین شارحان آثار معلم اول، ارسطو است. در اصطلاح فلسفه، معلم به کسی گفته می شود که در علوم و فنون عصر خود، استاد و دارای نظریه و عقیده باشد. به گواه تاریخ یونان، تنها کسی که از بزرگان و فیلسوفان شایستگی این لقب را دارد، ارسطو، حکیم یونانی است. گفته اند پس از طلوع اسلام، این لقب بزرگ به فارابی داده شد که دارنده دانش های فراوان و کمالات معنوی بسیار بود. فارابی توانست دیدگاه ها و نظرات ارسطو و افلاطون را گردآوری کرده و بررسی کند و بین مباحث این دو فیلسوف مشهور و بزرگ، وحدت برقرار سازد.
ابن سینا، او را استاد خود شمرد و ابن رشد و دیگر حکیمان اسلام و غرب، شاگرد او به شمار می آیند. فارابی سی سال از عمر خویش را به فلسفه پرداخت. او از بغداد به دمشق هجرت کرد و در هشتاد سالگی، در آن جا از دنیا رفت.
تاریخ نگاران اسلامی معتقدند که فارابی زهدپیشه، عزلت گزین و اهل تأمل و اندیشه بود. در دمشق از مردم دوری می گزید و جز در کنار برکه آب یا انبوه درختان باغ دیده نمی شد.
معروف است که نگهبان یکی از باغ های دمشق بود، شب ها بیدار می ماند و در زیر نور چراغ پاسبانان به مطالعه و نوشتن می پرداخت.
فارابی سال های متمادی از عمر خود را در بغداد به انزوا گذراند. او به هیچ وجه به درباریان و ارباب دیوان و منشیان وابسته نبود. فارابی قناعت را سرلوحه زندگی خود قرار داد. هنگامی هم که حاکم شهر حلب برایش مقرّری از بیت المال تعیین کرد، به اندکی از آن حقوق بسیار بسنده کرد.
فارابی در یاد گرفتن زبان های دیگر قدرتی عجیب داشت. او با زبان های عربی، فارسی، ترکی و کردی آشنا بود. هم چنین از زبان های یونانی و سُریانی که در آن روزگار زبان علم و فلسفه بود، آگاهی کامل داشت.
ابونصر فارابی در بغداد به تحصیل منطق پرداخت. سپس به حَرّان رفت و از درس یوحنابن حیلان، حکیم نصرانی، بهره های علمی فراوان برد و پس از مرگ این حکیم به بغداد بازگشت. فارابی در علوم طب، منطق، موسیقی، ریاضیات و ستاره شناسی به مقامی بس رفیع دست یافت.
فارابی نخستین حکیمی است که بر مسند ترجمه نشست و کتاب های علمی و حکمت یونان را به عربی ترجمه نمود. هم چنین او کتاب های ارسطو را اصلاح و تکمیل کرد.
آثار علمی فارابی، در موضوعات مختلف نوشته شده است. متأسفانه بیش تر نوشته های او از بین رفته و فقط سی رساله به زبان عربی از او به دست ما رسیده است. اروپاییان، برخی از آثار فارابی را به عبری و لاتین ترجمه کرده اند. کتاب های فارابی بیش تر در شرح و توضیح فلسفه ارسطو، افلاطون و جالینوس است.
ابو نصر فارابی، اولین شخصیت بزرگ اسلامی است که کتاب قانون را در زمینه موسیقی نوشت. او در ریاضیات کتاب الحِیَلُ الروحانیه و الأسرار الطبیعیة فی دقایق الاشکال الهندسیه را نگاشت. فارابی هم چنین کتاب ما یصِحُّ و ما لایصّح من احکام النجوم را در موضوع علم ستاره شناسی به رشته تحریر درآورد.
کتاب اِحصاءُ العلوم فارابی در موضوع علوم است و نشان دهنده وسعت علمی این حکیم بزرگ به شمار می آید. وی در زمینه علم منطق کتاب های زیادی نوشته است که از این دست کتاب ها فقط، کتاب شرح العباره ارسطو به ما رسیده است.
فلسفه فارابی، آمیزه ای از حکمت ارسطویی و افلاطونی است که رنگ اسلامی به خود گرفته است.
فارابی نمی توانست خارج از فضای دینی و فکری عصر خود زندگی کند و به یقین به مسایل اطراف خود توجه عقل اهورایی داشته است. اندیشه فلسفه فارابی، صرفا در حیطه و چارچوب عقل نبود، بلکه با مدد از وحی و تطبیق یافته های عقلی با آموزه های دینی، راه نوینی در مکتب فلسفی بنا نمود؛ چنان که ابن رشد فیلسوف عرب، ابن سینا و دیگر فیلسوفان، تأثیر عمیقی از اندیشه ها و افکار فلسفی فارابی پذیرفته اند.
کاربرد بنیادین دین و نقش به سزای آن در پیشبرد مفاهیم و برهان ها و نتیجه گیری صحیح از برهان های عقلی و چگونگی و سیر تطورّات موجود و سرانجام آن، از دید نافذ فارابی دور نمانده است. با این نگرش است که او توانسته در زمینه خداشناسی طرحی نو بیافریند و عقلانیت دینی را در قالب سبکی جدید به جهانیان ارائه دهد.
فارابی نیز چون حکیمان پیش از خود، معتقد بود فلسفه همه انواع معرفت را در برمی گیرد. از این رو، هنگامی که کتاب های اخلاقی و سیاسی او را می گشاییم، فصل هایی کامل از مباحث منطق، خودشناسی، فلسفه اولی و علم مابعد الطبیعه را می یابیم.
فلسفه او، رنگ سیاسی خاص دارد. اگر چه فارابی هیچ گاه شغل سیاسی نداشت و در راه به دست آوردن مقام سیاسی نبود، اما در سیاست نظری، سبک و ایده ای خاص داشت. فارابی هدف نهایی از اجتماعات بشری را تعاون در رسیدن به فضیلت می داند و با بینشی آرمان گرایانه، شهری را تصور می کند که اهالی آن، اهل درستی، راستی و صاحب کمالات انسانی هستند. او منطق اداره حکومت را قوانین روح بخش وحی دانسته و معتقد است که رئیس این مدینه فاضله، باید کسی باشد که از طریق وحی بر جامعه حکومت می کند.
عقاید اخلاقی فارابی را باید در مدینه فاضله ترسیم کرد، چرا که سعادت واقعی و کمالات معنوی در مدینه فاضله تحقق پیدا می کند. در نگاه او، سعادت، آخرین هدفی است که آدمی برای دستیابی به آن می کوشد، فارابی سعادت را بالاترین خیرها می داند و می گوید: «اخلاق پسندیده و اخلاق ناپسند، هر دو در اثر ممارست کسب می شوند و اگر کسی اخلاق پسندیده نداشته باشد، می تواند در اثر عادتْ آن را تحصیل کند و عادت عبارت است از قیام به یک عمل پی در پی».

خواجه نصیرالدین طوسی






محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی در تاریخ 15 جمادی الاول 598 هجری قمری در طوس ولادت یافته است. او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران کودکی جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید. وقتی که هولاکو به فرمانروایی اسماعیلیان در سال 635 هجری قمری پایان داد طوسی را در خدمت خود نگاه داشت و به او اجازه داد که رصدخانه بزرگی در مراغه ایجاد کند، که شروع آن از سال 638 هجری قمری بود. در ریاضیات تحریرهایی بر آثار آوتولوکوس ، آرستارخوس ، اقلیدس ، آپولونیوس ، ارشمیدس ، هوپسیکلس ، تئودوسیوس منلائوس و بطلمیوس نوشت. از جمله مهمترین آثار اصیل اصیل وی در حساب ، هندسه و مثلثات ، جوامع الحساب بالتخت و التراب ، رساله الشافیه و اثر معروفش کتاب شکل القطاع است که به نوشته‌های رگیومونتانوس اثر گذارده است. معروفترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی که در سال 650هجری قمری نوشته شده می‌باشد و همچنین تذکره فی علم الهیئه است، کتاب تنسوق نامه و کتابهایی در زمینه اختر بینی نیز نوشته است. احتمالاٌ برجسته ترین کار طوسی در ریاضیات در زمینه مثلثات بوده است. در کشف القناع عن اسرار شکل القطاع ، وی نخستین کسی بود که مثلثات را بدون توسل به قضیه منلائوس یا نجوم توسعه بخشید و هم او بود که برای نخستین بار قضیه جیوب را که رویداد برجسته‌ای در تاریخ ریاضیات است به روشنی بیان کرد. در نجوم تذکره فی علم الهیئه وی شاید کاملترین نقد بر نجوم بطلمیوسی در قرون وسطی و معرف تنها الگوی ریاضی جدید حرکت سیارات است که در نجوم قرون وسطی نوشته شده است. این کتاب به احتمال زیاد از راه نوشته‌های منجمان بیزانسی به کوپرنیک اثر گذاشته است و همراه با کار شاگردان طوسی متضمن تمام تازه‌های نجوم کوپرنیکی است، به استثنای فرضیه خورشید مرکزی آن. و در تاریخ 18 ذی الحجه سال 672 هجری قمری در کاظمین نزدیک بغداد دار فانی را وداع گفت. خواجه نصیرالدین طوسی ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مقول درخشید و در هر شهری که پا گذارد آنجا را به نور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخت و در آن دوره تاریک وجود چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز بود.

ابو علی سینا


ابن سینا
شيخ الرئيس ، ابوعلي سينا ، حسين بن عبدالله حسن بن علي بن سينا ، ‌معروف به ابن سينا در سال 370 هجري قمري در دهي به نام خورميثن در نزديكي بخارا چشم به جهان گشود . استعداد وي در فراگيري علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصيه يكي از استادان وي ، ‌بوعلي را به جز تعليم و دانش اندوزي به كار ديگري مشغول نكند . و چنين شد كه وي به دليل نبوغ خود در ابتداي جواني در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت يافت به اين ترتيب وي در علوم مختلف از جمله حكمت ،‌ منطق و‌ رياضيات – كه خود شامل عدد ،‌ هندسه ،‌ نجوم و موسيقي است – تسلط يافت . از ميان تاليفات ابن سينا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در پزشكي شهرتي جهاني يافته است . كتاب شفا در هجده جلد در بخش هاي علوم و فلسفه ، يعني منطق ، رياضي ، طبيعيات و الاهيات نوشته شده است . منطق شفا امروز نيز همچنان به عنوان يكي از معتبرترين كتب منطق اسلامي مطرح است و طبيعيات و الاهيات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . كتاب قانون نيز – كه تا قرن ها از مهمترين كتب پزشكي به شمار مي رفت – شامل مطالبي درباره قوانين كلي طب ، داروهاي تركيبي و غير تركيبي و امراض مختلف مي باشد . اين كتاب در قرن دوازدهم ميلادي همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهاي لاتين ترجمه شد و تا امروز به زبان هاي انگليسي ، فرنسه و آلماني نيز برگردانده شده است . قانون – كه مجموعه مدوني از كل دانش طبي باستاني و اسلامي است – به عنوان متن درسي پزشكي در دانشگاه هاي اروپايي مورد استفاده قرار مي گرفت و تا سال 1650 ميلادي در كنار آثار جالينوس و موندينو در دانشگاه هاي لوون و مون پليه تدريس مي شد . ابن سينا در زمينه هاي مختلف علمي نيز اقداماتي ارزنده به عمل آورده است . او اقليدس را ترجمه كرد . رصدهاي نجومي را به عمل درآورد و اسبابي نظير ورنيه كنوني ابداع نمود . در زمينه حركت ، نيرو ، فضاي بي هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت و چگالي تحقيقات ابتكاري داشت . رساله وي درباره كاني ها يا مواد معدني تا قرن سيزدهم در اروپا مهمترين مرجع علم زمين شناسي بود . ابن سينا به واسطه عقل منطقي و نظام يافته اش – كه حتي در طب نيز تلاش داشت مداوا را تا سرحد امكان تابع قواعد رياضي سازد – تسلط بر فلسفه را كمال براي يك دانشمند مي دانست . وي براي آگاهي از انديشه هاي ارسطو و درك دقيق آن ،‌ آن گونه كه خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار كتاب مابعدالطبيعه را خواند و در نهايت با استفاده از شرحي كه ابونصر فارابي درباره آن كتاب نوشته بود ، به معاني آن راه يافت . بوعلي در دوران عمر خود از لحاظ عقايد فلسفي دو دوره مهم را طي كرد . اول دوره اي كه پيرو فلسفه مشاء و شارح عقايد و معارف ارسطو بود و دوم دوره اي كه از آن عقايد عدول كرد و به قول خودش طرفدار حكت مشرقين و پيرو مكتب اشراق شد . وي به پشتوانه تلاش يك صد ساله اي كه پيش از او از سوي كساني همچون الكندي و فارابي براي شكل گيري فلسفه اسلامي صورت گرفته بود ، موفق شد نظام فلسفي منسجمي را ارائه دهد . با توجه به اين كه پيش از او مقدمات اين كار فراهم شده بود ، كار و وظيفه ابن سينا اين بود كه مشكلات و پيچيدگي ها را كشف و حل كند و آنها را به نحوي مظبوط و موجز شرح نمايد . فروع جزئي را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بياورد . او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بين مفاهيم كلي مثل انسان ،‌ فضيلت و جزئيات حقيقي به يكي از پرسشهاي علماي قرون وسطي – كه مدت هاي طولاني ذهن آنها را به خود مشغول كرده بود - پاسخ داد . ابوعلي سينا در سال 428 هجري قمري ، زماني كه تنها 58 سال داشت ،‌ در حالي رخت از جهان بربست كه با اداي دين خود به دانش بشري ، نامي به صلابت تمدن اير اني و اسلامی از خود به جاي گذاشت .

ابن هیثم واضع نظریه نور و اتاق تاریک

«ابو علی حسن ابن حسن ابن هیثم»
معروف به «ابن هيثم» پدر علم فيزيك هندسي و ازبزرگ‌ترين ریاضیدانان و دانشمندان در سال 354 هجری قمری در بصره به دنیا امد. او بزرگترین فیزیکدان عرب می باشد. او نخستین دانشمند جهان است که سرعت صوت را محاسبه کرده‌است. او در زمینه ریاضیات ، اخترشناسی و نورشناسی فعالیت داشته است. ازجمله تحقيقات جالب او، تحقيق درباب نور و انكسارآن و زاويه تابش و بازتابش نوراست. ابن هيثم اولين كسي است كه دوربين جعبه اي يك سوراخه ساخت؛ ( مدل اوليه دوربين عكاسي ) و با آن به آزمايش نور پرداخت. او همان روش آزمايشي را انجام داد كه بعدها لئوناردو داوينچي نيز آن را به كار برد. يوهانس كپلر در آلمان در اواخر قرن 16 ميلادي، موقعي كه قوانين فيزيكي را كه براساس آن، دوربين گاليله ستاره هاي تا آن زمان ناشناخته را به پيش چشم نزديك كرد، مورد بررسي قرار مي داد، متوجه شد كه كارهاي گاليله و قوانينش در سايه كشفيات حسن بن هيثم انجام گرفته است. كشف مهم تر او در علم نجوم اين بود كه همه كرات سماوي من جمله ثوابت، از خودشان اشعه نوري دارند و فقط كره ماه است كه روشنايي خود را از خورشيد دريافت مي كند. او نظريه دو دانشمند بزرگ اهل اسكندريه يعني اقليدوس و بطلميوس را نقض كرد. این دو معتقد بودند كه شعاع ها از چشم خارج شده، به اجسام برخورد مي كنند و اين سبب ديدن اشيا مي شود. ابن هيثم تشريح كرد كه اين ادعا غلط است و گفت: « شعاعي كه از چشم خارج مي شود سبب ديدن اجسام نمي شود،بلكه جسم مورد ديد است كه شعاعش به چشم مي تابد». اوهمچنین به مباحث فلسفی و طبی نیز می پرداخته است. کتاب مهم وی « المناظر» می باشد که نبوغ و مهارت وی را در زمینه ی ریاضیات اشکار می کند. او در این کتاب مساله ای را حل می کند که امروز به نام او معروف است. فعالیت او در زمینه اخترشناسی سبب کسب شهرت وی گشت. کتاب او در این زمینه به نام «مقاله فی هیئته العالم » است و تنها کتابی است که در قرون وسطی به غرب راه یافت. تاثير اين مسلمان نابغه بر اروپا بسيار عميق است. از او کتاب های زیادی در زمینه ی نورشناسی بر جای مانده است. عدسي محدب ذره بين از اختراعات ابن هيثم است.
فهرست آثار او که از صد متجاوز است به دسيسه ابن ابی اصيبعه در کتاب " طبقات الأطبا" فراهم آمده است. اکثر اين آثار در بارۀ رياضيات وفيزيک نوشته شده است . اما وی به مباحث فلسفی وطبی نيز پرداخته است. در سر تاسر آثار فلسفه او به احاطۀ کامل وی بر نوشته های مئلفان يونانی بخصوص بطليموس که آثارش را ابن الهيثم مطالعه وتحقيق کرده است می توان نام برد. نبوغ رياضی ابن الهيثم در مقاله نجم کتاب ( فی الحناظر) آن جا که مسأله ای را حل می کند که امروز به نام او معروف است به اوج شکوفايی رسيده است.اين مسئله چنين است :" در صفحه دايره ای به مرکز O وبه شعاع Rدو نقطه ثابت Aو B داده می شود. هرگاه دايره را به مثبۀ آينه ای فرض کنيم , بر آن نقطه ای چون M بيابيد که شعاع ثوری که از Aخارج می شود, پس از منعکس شدن در نقطه M , بر Bبگذرد ." راه حل بسيار پيچيده ابن هيثم به يک معادله در جه چهارم منتهی می شود که وی آن را با قطع کردن يک هذ لولی متساوی القطرين ويک دايره حل کرده است.لئونارد وداوینچی به حل اين مسأله علاقه پيدا کرده اما چون مبانی رياضی مستحکم نداشت فقط توانست آن را از راه عملی ( مکانيکی) حل کند. سر انجام هويگنس, که در سال 1696 در گذشت, قشنگ ترين وساده ترين راه حل را نشان داد. وی علت انکسار جدی افزايش قطر ظاهری خورشيد وماه را در نزديکی افق بدرستی توضيح داد. ابن الهيثم مانند ابو علی ابن سينا وبيرونی وابن نفيس معتقد بود که جهت مسير شعاع نور از طرف شيئی به طرف چشم است, نه در جهت عکس آن که اقليدس وبطليموس کثيری انگاشته بودند. در رياضيات , ابن هيثم مسأله ما هانی را به صورتی بديع حل کرد ورسالت های متعدد در بارۀمطالب رياضی نوشت. چنان که گفته شد, ابن هيثم نه تنها در علم رياضی که در دانش فيزيا وهندسه نيز سر أمد اقران خود بود.
وی علت انکسار جدی افزايش قطر ظاهری خورشيد وماه را در نزديکی افق بدرستی توضيح داد. ابن الهيثم مانند ابو علی ابن سينا وبيرونی وابن نفيس معتقد بود که جهت مسير شعاع نور از طرف شيئی به طرف چشم است, نه در جهت عکس آن که اقليدس وبطليموس کثيری انگاشته بودند. در رياضيات , ابن هيثم مسأله ما هانی را به صورتی بديع حل کرد ورسالت های متعدد در بارۀمطالب رياضی نوشت. چنان که گفته شد, ابن هيثم نه تنها در علم رياضی که در دانش فيزيا وهندسه نيز سر آمد اقران خود بود.
وی سرانجام در سال 430 هجری قمری فوت کرد.